بر اساس پروتکل درمان اعتیاد در کنگره 60 (DST) برای رهایی کامل از اعتیاد و قطع تمامی بندها و پیوندهای اعتیاد با شهر وجودی انسان، بایستی سه ضلع مثلث درمان اعتیاد، یعنی جسم، روان و جهان بینی بهموازات یکدیگر و با پشتیبانی یکدیگر به تعادل و سلامتی برسند.
معمولاً هر یک از دستور جلسات سالانه کنگره 60 به یکی از این اضلاع مربوط میشود. فرود دستور جلسه این هفته بر روی ضلع جهان بینی درمان اعتیاد است و اگر این فرود درست باشد و پیام این دستور جلسه یعنی وادی سیزدهم را با گوش جان بشنویم، تغییر شگرفی در دیدگاه و جهان بینی ما به وجود میآید و بسیاری از پیوندها و مسائلی که تارهای وجودی ما را به نادرستی به هم وصل نموده است، گسسته خواهد شد.
وادی سیزدهم میگوید: پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
ممکن است در تفکرات و دیدگاههای ما این گونه جا افتاده باشد که بسیاری از مسائل زندگی ما و موضوعات و اهدافی که برای رسیدن و دستیابی به آنها تلاش میکنیم، روزی به پایان خواهد رسید و.از آنجایی که تصویری از وقایع بعد از این پایان نداریم، بنابراین نقطه پایان را بهعنوان پایان قطعی و تمام شدن میانگاریم و قدر مسلم چنین برداشتی میتواند در حس و تفکر ما ایجاد ناامیدی و یاس و یا سهل انگاری نماید. اگر بخواهیم برای این موضوع مثال بیاوریم میتوانیم به تکیه کلامی که در فرهنگ عامیانه خیلی از آن استفاده میشود، اشاره نماییم. آن تکیه کلام این است. خوب بعدش چی» حتماً این جمله را زیاد شنیدهایم. مثلاً شخصی در حال طی کردن تحصیلات مقطع متوسطه است، ممکن است او تصور کند که نتواند وارد دانشگاه شود و پایان دوره متوسطه برای او پایان دوره تحصیلات باشد و به همین دلیل نسبت به ادامه موفقیت آمیز تحصیلش ناامید شود و بگوید درس بخوانم که چه شود، بعدش چی، در بعد وسیعتر اگر بخواهیم مثال بیاوریم میتوانیم به بعضی دیدگاهها در خصوص زندگی اشاره کنیم و مثال بیاوریم بعضیها اعتقادی دارند به آخرت و زندگی پس از مرگ ندارند و پایان زندگی را پایان همه چیز میدانند و همین مسئله باعث میشود مسیر زندگی را بهدرستی طی ننمایند. خیلیها در موارد و رویدادهای جزئی زندگی نیز با پایان هر دوره یا وضعیتی دچار ناامیدی و یاس میشوند. اگر مسئولیتی در جایی داشتهاند با پایان دوره مسئولیت ممکن است فکر کنند که همه چیز تمام شده است.
وادی سیزدهم نکته بسیار مهمی را مطرح میکند که دقیقاً احساسات و تفکرات از این دست را کاملاً از بین میبرد و به ما میآموزد که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، اگر دورهای تمام میشود، دورهای دیگر آغاز میشود، اگر روزی به پایان میرسد روز دیگری آغاز میشود، اگر دوره تحصیلات به پایان میرسد دوره دیگری میتواند آغاز شود، اگر زندگی به پایان میرسد، به شکل دیگری آغاز میشود، هر پایانی بهمنزله آغاز دیگری است و اگر پایانی در کار نباشد آغازی نیز نخواهد بود، بنابراین از پایان نباید دلتنگ و یا ناامید باشیم، بلکه بایستی آماده آغازی دیگر باشیم.
نکته ظریف و بسیار مهمی که در این آغاز و پایانها مطرح میشود این است که چگونه مراحل، دورهها و مقاطع را به پایان میرسانیم، زیرا این چگونگی و یا کیفیت پایان در کیفیت آغاز نقش بسیار مهمی دارد، خیلی ساده اگر بخواهیم اشاره کنیم باید بگوییم که خط به خط داستان زندگیمان را خودمان مینویسم اگر خطی را خوب بنویسیم و به پایان ببریم، خط بعدی را نیز خوب شروع خواهیم کرد.
این مسئله تماماً ً در اختیار ماست که خط بعدی را چگونه بنویسیم از هم اکنون تعیین میکنیم که خطوط بعدی زندگی ما چگونه باشد، آیا سرشار از شادیها و موفقیتها باشد و یا آکنده از غم و اندوه و با بار منفی و شکست. اگر تا کنون داستانی مصیبت بار را برای زندگی خود نوشتهایم میتوانیم از این به بعد را درست و آنطور که دوست داریم بنویسیم. البته اگر بخواهیم. وادی سیزدهم به ما میآموزد که همیشه بایستی در آماده باش کامل برای رویدادهای زندگی باشیم و بدانیم که بعد از هر پایان، آغازی دیگر است که شروع میشود و هیچ وقت پایانی بدون آغاز دیگر وجود ندارد، داستان زندگی ما هیچ وقت تمام نمیشود، همیشه جاری و ساری است و ما همیشه خواهیم بود، اما چگونه بودن و چگونه ادامه دادن، چگونه به پایان رساندن و چگونه آغاز کردن است که بسیار مهم است. اگر در صراط مستقیم باشیم و قوانین زندگی را بدانیم و به مسئولیتهای خود واقف باشیم و کارمان را درست انجام دهیم، قدر مسلم اکثر این پایانها و آغازها دلچسب و شیرین خواهد بود.
و اما مسئله اصلی خودمان یعنی درمان اعتیاد.
اگر دقت کنیم وادی سیزدهم جزء آخرین وادیهاست و بعد از وادی سیزدهم فقط یک وادی وجود دارد یعنی وادی چهاردهم، آیا تا به حال پرسیدهایم چرا موضوع پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است»، در سیزدهمین وادی مطرح شده است؟
اگر چهارده وادی کنگره 60 را بهعنوان سرفصلهای آموزشی جهت به تعادل رساندن ضلع جهان بینی درمان اعتیاد در نظر بگیریم و فرض را بر این بگیریم که در دوره سفر اول و درمان اعتیاد، شخص بهطور نسبی با این وادیها و قوانین آشنا میشود و همزمان مسیر درمان اعتیاد و به تعادل رسیدن جسم و روان را میپیماید، بنابراین در پایان دوره درمان و سفر اول به وادی سیزدهم میرسد. وادی سیزدهم ضمن اینکه حامل پیامی عام و بسیار مهم برای تمام امورات زندگی ماست و از جزئیترین تا کلیترین مسائل زندگی را در بر میگیرد، حامل یک پیام اختصاصی برای درمان اعتیاد نیز میباشد و آن این است که به فرد میآموزد که بداند پایان سفر اول، پایان کار نیست و پایان سفر اول به معنی آغاز سفر دوم است. هر چند کنگره 60 معتقد است که در سفر اول و با به تعادل رسیدن ساختارهای جسم، روان و جهان بینی، مصرف کننده مواد مخدر به درمان کامل میرسد اما برای رسیدن به تعادل بیشتر و پایههای مستحکم، بایستی در سفر دوم نیز همانند سفر اول با تمام توان پیش برود. نباید تصور کند که سفر اول من به پایان رسید و دیگر همه چیز تمام شده است. خیر، پایان این نقطه سرآغاز خط دیگری است و برای خوب نوشتن خط بعدی یعنی سفر دوم نیز بایستی مانند نوشتن خط اول یا همان سفر اول، کوشا و فعال بود، وادی سیزدهم با این جمله کوتاه و مختصر پیام بسیار مهم و وزینی را به ما ارائه میکند که میتواند رنگ و لعاب دیگری به زندگی ما بدهد. وادی سیزدهم ما را امیدوار به ادامه موفقیت آمیز زندگی مینماید و به ما میفهماند که آغازهای بیشمار در انتظار ماست. پس این سرا، سرای توقف، رکود و س و یاس و ناامیدی نیست، یک سفر اولی سفر اول را تمام میکند، شخص دیگری سفر اول را آغاز میکند، شخصی به درمان اعتیاد میرسد، شخصی دیگری خود را بهعنوان تازه وارد معرفی میکند. سفر اول تمام میشود، سفر دوم آغاز میشود و بایستی کمک راهنما بشود. کمک راهنما میشود، باید رهجو جذب کند، رهجو میگیرد، بایستی رهجو به رهایی برسد. رهجویی به رهایی میرسد و رهجویی دیگر وارد لژیون میشود و این داستان همچنان ادامه دارد.
برای حسن ختام مطلب، فرازی بسیار زیبا از مطلع وادی سیزدهم نوشته آقای مهندس دژاکام را باهم میخوانیم.
از قلم است که گامهای بلندش در سراسر گیتی، روان و جاری میشود. گویی جویها به هم میپیوندند تا رود یا رودهای خروشان را تشکیل دهند و آن محتوا را به همه انسانها برسانند. اینها مجموعهای هستند که اهداف و خواستهای بشری را شکل میدهند و از تصویر به تصویر و از تصویر به بنای حقیقت میرسانند و آن بنا ساختاری است که نادانان در پی ویرانی آن بوده و هستند و دانایان در پی بنای آن، ولی همیشه پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری بوده و هست و خواهد بود و اکنون سرآغاز خط دیگری است که:
جویبارها روان شدهاند و همه در یک نقطه به هم خواهند رسید و بستری پربار را تشکیل خواهند داد که به اقیانوس بزرگ منتهی خواهد شد و آنگاه با فّر ایزدی به مکانهایی که فرمان از آنجا میآید گسیل خواهند شد و دوباره شکوه سپاه را به شکل دیگری قدرت مطلق به نمایش خواهد گذاشت که فرمان آن جنگ نیست، بلکه فرمان آن دادن محبت است، به هرکس که در وجودش نور موج داشته باشد و این دیگر ابتدا و انتها ندارد، از آسمان بر خاک و از خاک بر بیکران خواهد بود.
به شما عزیزان توصیه میکنیم برای درک بیشتر وادی سیزدهم و اهمیت آن در مقوله درمان اعتیاد، سی دی مربوط به این وادی از سری سخنرانیهای جناب آقای مهندس دژاکام پایه گذار و مؤسس کنگره 60 را تهیه و گوش فرا دهید.
مسافر علی خدامی
به نام خالق زیبایی ها
روز دوشنبه 97/11/8 جلسه چهاردهم از دور هفدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران شیخ بهایی با نگهبانی همسفر خاطره،استادی همسفر زهرا و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه: سم زدایی یا سم نزدایی رآس ساعت15شروع به کار نمود
دیدگاه اشتباهی که بیشتر، بشر را به گمراهی کشید همین عمل سم زدایی بود که فکر می کردند تریاک یا مواد مخدر سم است در صورتی که این طوری نیست تحقیقات کنگره نشان می دهد که تریاک دارو است و حتی در زمان های قدیم هم به عنوان دارو استفاده می شده است.
در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست.
توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.
خوشبختانه در قرن اخیربسیاری از مردم، مجدداً به داروهای گیاهی و ترکیبات آنها روی آوردند، چون اینداروها نهتنها اثر سویی برای جسم انسانها ندارد بلکه اگر در زمان مناسب و بهمقدار مناسب مورداستفاده قرار بگیرند، تأثیرات مثبتی هم بر جسم و روان انسانها میگذارند.
وقتی دیگران را قضاوت میکنی
آنها را نه، بلکه خودت را تعریف میکنی.!
لژیون همسفران وادی محبت، با موضوع وادی هفتم درروزپنج شنبه تاریخ ۹۹/۵/۹ راس ساعت ۱۶:۳۰دقیقه آغاز به کارنمود.
زمانی که راجع به فرماندهی صحبت میکنیم در ذهن مایک شخص بالباس نظامی تداعی میشود که به یک عده سرباز دستور میدهد فرماندهی یعنی اینکه انسان به یکسری از نیروهای درون و بیرون خودش احاطه داشته باشد و کسی به فرماندهی رسیده که کاری را که از دیگران میخواهد براش انجام بدهند و برای این کار باید توانا باشد دانایی مؤثر رسیده باشد فرماندهی به دو صورت است، یکی در صور آشکار و در صور پنهان در صور آشکار زمانی است که من به هرکدام از اعضای بدنم که دستور دادم اطاعت کنه مثلاً از چشمم میخواهم که بسته بشود فرمان ببرد یا بگویم بازشو باز بشود اما اگر جسممان رو تحتفشار قرار داده باشیم ممکنه اعضای بدن ما فرمان نگیرد فرماندهی در صور پنهان زمانی است که من تصویری رو که میخواهم تو ذهنم ایجاد کنم اما اگر یکزمانی من روی یک تصویر توی ذهنم تمرکز کردم که آن را به وجود بیاورم و نشد به این معناست که در فرماندهی جسم من خللی ایجادشده و یا من قدرت فرماندهی جسمم رو از دست دادم شرط لازم برای جایگاه فرماندهی این هست که من فرمانبردار خوبی باشم و ممکنه حتی یکزمانی که فرمانده شدم قدرت و دامنه فرماندهی من افزایش پیدا کنه و این در صورتی هست که قادر باشم کار جدیدی را انجام بدم وقتی توانایی من افزایش پیدا کرد دامنه فرماندهی من افزایش پیدا میکند زمانی که من از انجام کاری حس خوبی بهم دست بده یعنی به نیروی خودم مسلط شدم مثل کسی که میتواند پای خودش را تا جایی که میخواهد بالا ببرد درواقع به یکسری از نیروهای خودش شناخت پیداکرده و این نیروها از آن فرمان میگیرند علت اندوه بعضی از آدمها که سنی ازشون گذشته اینه که یکسری از نیروها دیگه تحت فرمانشان نیست کسی که فرماندهی جسمش را از دست میدهد دچار حس ناامیدی بدبختی و ناتوانی میشه و علت اینکه بعضی از مصرفکنندهها خواسته درمان دارند ولی درمان نمیشوند این هست که باید فرماندهی جسمشان را که از دست دادند به دست بیاورند و بایستی بهای آن را بدهند بهترین ه دوری از ضد ارزشهاست و قدم گذاشتن در جهت صراط مستقیم و اجرای فرمانها الهی آن موقع سطح انرژی ما بالا میرود و قدرت تفکر و تصمیمگیری ما زیاد میشود ما باید حواسمان باشد کجا حرف بزنیم و کجا چشممان را ببندیم باید محبت کردن و مسئولیتپذیری را یاد بگیریم و در مورد استادمان قضاوت نکنیم و بدون چونوچرا ازش اطاعت کنیم تا بتوانیم به فرمانده خوبی تبدیل بشیم یکسری از آدمها هستند که سالیان سال به خودشان سختی میدهند وقت میگذارند ریاضت میکشند تا بتوانند به نیروهای درون خودشان شناخت پیدا کنند انشالله بتونیم فرماندهی نیروهای خودمان را دست بگیریم تو کنگره رهجوی فرمانبرداری باشیم نه بهظاهر بلکه با عملمان از فرامین پیروی کنیم تا بتونیم در آینده فرمانده لایقی بشیم ممنونم از اینکه به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان مریم هستم همسفر:
آقای مهندس در روز۴شنبه به وضعیت بحرانی کشور که مسئله مرگ وزندگی هست اشاره کردند*باید در این شرایط قوانین کشور را در نظر بگیریم. ایشان گفتن که تمام اختیارات و تصمیمگیری هر شعبه بر عهده مرزبان وایجنت و دیدهبان رابط آنها است که برمبنای وضعیت سفید یا قرمز آن شهر در همان هفته برای برگزاری لژیونها بهصورت مجازی یا حضوری میباشد.حتماً از ماسک استفاده کنیم.در شعبهها از تبسنج استفاده بشود.آقای مهندس فرمودن:ماهم توی کنگره مبتلایان به کرونا داشتیم ولی خداروشکر منجر به مرگ نشده و اگر این دانش و آگاهی را در مورد برخورد درست با کرونا نداشتیم شاید اصلاً نمیتوانستیم به برنامه هامون ادامه بدیم.متأسفانه یک فرد احمق و ناآگاهی گفت که معتادها بیمار نمیشنود و این کاملاً غلط است. این نظریه که دود ناشی از مصرف مواد ضدعفونی میکند اشتباه است. باید جلسات با حداقل رفتوآمد باشد. آقای مهندس بر صرفهجویی در مصرف دیسپ تأکید کردند.باید برحسب نیاز بگیریم و لازم نیست هرروز بخور بدیم.قضیه بخور یک قضیه کاملاً علمی هست.ایشان گفتن که دیسپ رو به معتبرترین آزمایشات بردن و مواد آن را با اعداد و ارقام قابلتوجهی تجزیه کردند. دیسپ شامل اسیدهاست که چربیها را حل میکند و چون دورتادور کرونا چربی هست دیسپ بهراحتی آن را از بین میبرد.دیسپ سرشار از مواد ویتامینی است .دارای روی میباشد.سدیم،فسفر،آهن،گوگرد،منیزیم،پتاسیم،کلسیم همگی در دیسپ وجود دارد ویتامینهای A.E.B.C.B1.B2.B6.B12راداراست.آقای مهندس گفتند مقاله دیسپ رو آماده کردم و بهزودی منتشرمی شه.اسید که چربی را حل میکند باید بیخطر باشد با اسیدسولفوریک یا اسید نیتریک که نمیشود بخور بدیم. اما اسید لاستیک خوراکی هست و در شیر و ماست هم یافت میشود.آقای مهندس در ادامه به ساخت آکادمی و دانشگاه اشاره کردند که رابطه خوبی هم با اساتید دانشگاه داریم و باید با کمک همدیگر آکادمی رو تأسیس کنیم؛چراکه هم احتیاج به علم،پول و نیروی متخصص داریم.ما نمیتوانیم در پارکها یا گاراژها فعالیت کنیم و باید توی یک مکان باشیم تا به نتیجه لازم برسیم.توی همه شهرها میخواهند که کنگره۶۰ را دایر کنند.یک بنایی درست میشود برای مبارزه با مواد مخدر و درآوردن آدمها از شر اعتیاد؛ ما۸۰ نفر دنور داریم که هرکدام ۵۰ میلیون کمک کردند و حدود۱۸۰۰عضو لژیون سردار داریم که خود اعضا کنگره بودند که به درمان و رهایی رسیدن و دیدند که هر مبلغی که میدهند حراست میشود و به کسانی که احتیاج دارند کمک میشود. در هیچ جای دنیا اعتقادی به درمان اعتیاد ندارند ولی نا این کار رو با موفقیت در کنگره انجام دادیم و بچهها این را فهمیدند که آمدن حتی زمین برای کنگره اهدا کردند.آقای مهندس به کار و عنوان بسیار زیبایی اشاره کردند و آن عنوان ***پهلوانی*** برای کسانی که مبلغ۵۰۰میلیون کمک میکنند هست. پهلوانی فقط به این نیست که زورت زیاد باشد یا بازوهایت قوی باشد. پهلوان واقعی کسی هست که بتواند به دیگران کمک کند و از یکچیزی بگذرد آقای مهندس به کسانی که این ثروت را دارند گوشزد میکنند که لازم نیست همه مال و دارایی خودتان رو برای ورثه بذارین که بعد هم دعواشون میشه وفحش ولعنت رو نثار خودمون میکنن یه مقداری ازسرمایه تون رو به دیگران کمک کنین نه بگم فقط به کنگره به سراطانیها ،به بیماران کلیوی،به زندانی که به خاطر۵میلیون بدهی توی زندانه کمک کنین اقای مهندس میگه نام پهلوانی روازفرهنگ خودمون گرفتم واولین نفری هستم که این کار رو انجام میدم تا فصل گلریزان فرصت داریم ومیتونیم کم کم این پول رو پرداخت کنیم.یه ریال ازپول های شما مال من نیست وبه نام کنگره۶۰ هست.من چون خودم طراحم وکنگره۶۰ ،روش دی اس تی،دیسپ و. خودم طراحی کردم میدونم که چیکارکنم ونویسنده هم هستم وکتاب های من مرتب چاپ میشه ودرامد خوبی هم ازهمین کارهای فرهنگیم دارم .امورات مالی رو بچهها به خوبی انجام میدند وروی این سیستم همیاری خوبی روانجام میدند.به امیدپروردگاربتونیم کمک کنیم ولذتش رو احساس کنیم واین کمک مالی یه نوعی از پهلوانی هست.
سلام دوستان مرجان هستم همسفر:
در دستور جلسه امروز راز زیبایی نهفته شده است، اگر من مرجان بتوانم تشخیص بدهم کجا باید فرمانبردار باشم و نقش فرمانبرداری را بر عهدهدارم و در آن زمان و مکان فرمانبردار خوبی باشم و بهخوبی از دستورات فرمانده خود پیروی کنم درجایی که در نقش فرمانده هستم میتوانم فرمانده خوبی باشم و دیگران هم از فرمان من بهخوبی اطاعت میکنند و اگر من مرجان آموزش نگریم و فرمانبرداری نکنم نمیتوانم زمانی که فرمانده شدم دستور بهموقع و درستی را صادر کنم و بهطور کل پیشنیاز، قدم اول و یا پله اول هر فرمانده شدن، فرمانبرداری است.
سلام دوستان زهرا هستم کمک راهنما همسفر:
دستور جلسه از فرمانبرداری تا فرماندهی یکی از بهترین آموزشها و فرصتهایی هست که میتونه دوباره منو به جایگاه واقعیم برگردونه!
سالهایی که راه را گم کرده بودیم واز انوار الاهی دورشده بودیم اختیاراتمون تحت فرمان شیطان ونیروهای اون قرار گرفت چون اونها برای پیشبرد کارهاشون به نیرو وانرژی نیازدارند ومتاسفانه این نیرو ها را از انسانهایی که تحت فرمانشون هستند در یافت می کنن طوری که میتونن با ابزاری مثل مواد مخدر یک فرد را کاملا برده خودشون کنند ، خودشون کنار بایستند وتماشا کنند تا اون فرد را به نابودی کامل بکشونن ولی در جای دیگه ای نیروهای الاهی همیشه بی صبرانه منتظرند تا به ما کمک کنند کلید شهر وجودمون رابه دست بگیریم
دریافت کلید شهر وجودی یعنی رسیدن به فرماندهی!
و فرمانبرداری یعنی تابع فرمان بودن!
مادر هرسیستمی که قرار داریم
قوانین وفرانینی داره که اگر اونها را درست اجرا کنیم قطعا درمسیر حرکتمون به تعادل وآرامش واقعی می رسم
فرمانهایی که باید درسیستم هستی اجرا کنیم در کتابهای مقدس اومده،،، فرمان غیبت نکردن،، دروغ نگفتن، قضاوت نکردن و بقیه فرمانهایی که و وادی نهم هم بهش اشاره شده فرمانهایی هستند که اجرای اونها انسان رابه بالاترین جایگاهها میرسونه
کافیه که از سخن به نقطه عمل حرکت کنیم
قطعا خواست فرمانده بودن دروجود هر آسان آگاه ودانایی هست
بچه یک ساله ای که شروع به راه رفتن میکنه از راه رفتن خودش لذت می بره وبا تمام سختیها وزمین خوردنهاش دوست داره به راه رفتنش ادامه بده،، خواهان فرماندهی شهر وجودی خودش هست واز اینکه میتونه به پاهاش فرمان حرکت بده خوشحال میشه
حالا ما انسانها که قراره به جایی برسیم که از اونجا اشعاب یافته ایم قطعا مسولیت های بزرگتری داریم ودراین مسیر نیاز به آموزشها وتمرینات بیشتری داریم تابتونیم این مسیر را درست طی کنیم
خداوند همیشه درطول تاریخ انسانهای برگزیده ای را برای هدایت بشر فرستاده که راه حق و رستی رابه مانشون!
شرط فرماندهی کردن فرمانبرداری از این اساتید هست وشرط فرمانبرداری کردن به قول آقای امین قضاوت نکردن این اساتید هست
انسانی که درمسیر حرکتش باتمام وجودش به حرفها وراهنمایی های استادش توجه داره وبدون ون وچرا فرمانبرداری می کنه وپشت سرش حرکت میکنه قطعا میتونه به درستی آموزشها را دریافت کنه وبه فرماندهی برسه!
فرماندهی شهروجودی ازدرون (صور پنهان) آغاز میشه ولی در بیرون ( صور آشکار) خودشا نشون میده
پس اگر تونستیم از مسائل کوچیک مثل به موقع بیدار شدن،، به موقع خوابیدن به موقع سی دی نوشتن،، به موقع ورزش کردن شروع کنیم
میتونیم کم کم توانایی های از دست رفته مون رابه دست بیاریم وخودمون فرمانده خودمون باشیم
وقتی بتونیم خودمان را درست اداره کنیم قطعا میتونیم در خانواده وجامعه مون هم انسان مفیدی باشیم
سلام دوستان مهری هستم همسفر:
فرماندهی و مسئولیتپذیری کار هرکسی نیست انسان اول باید فرمانده شهر وجودی خودش و صور آشکارش بشود و اگر میخواهد فرمانده خوبی باشد باید فرمانبردار خوبی باشد و چشم بگوید. ما الگوهایی در کنگرهداریم و آنها راهنما هستند و این راهنماها درگذشته فرمانبرداری کردن که به این درجه رسیدن و به قول استاد امین که میگویند راهنماهای حقیقی کسانی هستند که نیاز رهجو را بدانند و مطالب حقیقی را بیان کنند و بدانند رهجو آنها چی میخواهد و آن ر ا باید با آگاهی خودشان برطرف بکنند.
درباره این سایت